دختر نازنینم تو امروز5 ماه وهشت روز سن داری والان ساعت دو بامداد است ومن بیش از همیشه دلتنگم حس مادریم دارد مرا می کشد کاش خدا صدایم را می شنید و من می توانستم دوباره به تو شیر بدهم دلم ریش می شود زمانی که از گرسنگی گریه میکنی ومن مجبورم برایت شیر خشک درست کنم چرا این حق من وتو نبود چرا باید روزیت قطع میشد نمی توانم بپذیرم دوستدارم فریاد بزنم خدا... ...